حضور الزامی الزامی الزامی


برگزاری بزرگترین جشن تاریخ فیزیوتراپی کشور در تاریخ 2 مرداد ساعت 10-13 سالن ابن سینا دانشگاه علوم پزشکی تهران  با حضور وزیر محترم بهداشت که نوید  بخش   خبرهای خوش برای فیزتراپیستها خواهد بود


از همه دانشجویان درخواست داریم با تمامی قوا از جای جای ایران عزیز در این جشن تاریخی شرکت نمایند ، تاریخ فیزیوتراپی ایران در حال جهشی فراموش نشدنی است .


همه با هم جشن بزرگ روز فیزیوتراپی

 

دوم مرداد همه با هم




تالار ابن سینا






 

من مردم یا زنم ؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!

                                     من مردم یا زنم ؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!

خونه مشغول کاربودم که دخترم بدو بدو اومد و پرسید ؟

دخترم : مامان تو زنی یا مردی ؟
من : زنم دیگه پس چی ام ؟
دخترم : بابا ، چی اونم زنه ؟
من : نه مامانی بابا مرده .
دخترم : راست میگی مامان ؟
من : آره چطور مگه ؟
دخترم : هیچی مامان ! دیگه کی زنه ؟
من : خاله مریم ، خاله آرزو ، مامان بزرگ
دخترم : دایی سعید هم زنه ؟
من : نه اون مرده !
دخترم : از کجا فهمیدی زنی ؟

ادامه نوشته

سبزه عید نباید فراموش بشه حتی اگه این شکلی باشه

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

صحنه ای باورنکردنی از زلزله 8.9 ریشتری و سونامی ژاپن !

گروه اینترنتی
 پرشین استار | www.Persian-Star.net

ادامه نوشته

روزي مردي داخل چاله اي افتاد و بسيار دردش آمد ...



يک روحاني او را ديد و گفت :حتما گناهي انجام داده اي!

يک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!

يک روزنامه نگار در مورد دردهايش با او مصاحبه کرد!

يک يوگيست به او گفت : اين چاله و همچنين دردت فقط در ذهن تو
 
هستند در واقعيت وجود ندارند!!!

يک پزشک براي او دو قرص آسپرين پايين انداخت!

يک پرستار کنار چاله ايستاد و با او گريه کرد!

يک روانشناس او را تحريک کرد تا دلايلي را که پدر و مادرش او را
 
آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پيدا کند!

يک تقويت کننده فکر او را نصيحت کرد که : خواستن توانستن است!

يک فرد خوشبين به او گفت : ممکن بود يکي از پاهات رو بشکني!!!

سپس فرد بيسوادي گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله
 
بيرون آورد...!



(
آنکه مي تواند انجام مي دهد و آنکه
 
نمي تواند انتقاد مي کند)
 
جرج برناردشاو

مهدیم من که مرا گرمی بازاری نیست بهتر از یوسفم و هیچ خریداری نیست همه گویند که در حسرت دیدار من اند لیک در گفته ی این طائفه کرداری نیست. ای که دائم به دعایی که ببینی رخ من تا که خالص نشوی با تو مرا کاری نیست ....

نیمه شعبان مبارک...

دیب چیه؟

یکی زبونش می گرفته، می ره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟

کارمند داروخونه می گه: دیب دیگه چیه؟

یارو جواب می ده: دیب دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.
کارمنده می گه: والا ما تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟
یارو می گه: بابا دیب، دیب!
طرف می‌بینه نمی فهمه، می ره به رئیس داروخونه می گه.

اون میآد ‌می پرسه: چی می‌خوای عزیزم؟
یارو می گه: دیب!
رئیس می پرسه: دیب دیگه چیه؟
یارو می گه: بابا دیب دیگه. این ورش دیب داره، اون ‌ورش دیب داره.


رئیس داروخونه می گه: تو مطمئنی که اسمش دیبه؟
یارو می گه: آره بابا. خودم دائم مصرف میکنم. شما نمی‌دونید دیب چیه؟
رئیس هم هر کاری می‌کنه، نمی تونه سر در بیاره و کلافه می شه...

یکی از کارمندای داروخونه میآد جلو و می گه: یکی از بچه‌های داروخونه مثل همین آقا زبونش می‌گیره. فکر کنم بفهمه این چی می‌خواد. اما الان شیفتش نیست.
رئیس داروخونه که خیلی مشتاق شده بود بفهمه دیب چیه، گفت: اشکال نداره. یکی بره دنبالش، سریع برش داره بیارتش.
می‌رن اون کارمنده رو میارن. وقتی می رسه، از یارو می‌پرسه: چی می خوای؟

یارو می گه: دیب!
کارمنده می گه: دیب؟
یارو: آره.
کارمنه می گه: که این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره؟
یارو: آره.
کارمند: داریم! چطور نفهمیدن تو چی می خوای؟!
همه خیلی خوشحال شدن که بالاخره فهمیدن یارو چی می خواد. کارمنده سریع می ره توی انبار و دیب رو میذاره توی یه نایلون مشکی و میاره می ده به یارو و اونم می ره پی کارش.
همه جمع می شن دور اون کارمند و با کنجکاوی می‌پرسن: چی می‌خواست این؟
کارمنده می گه: دیب!
می‌پرسن: دیب؟ دیب دیگه چیه؟
می گه: بابا همون که این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره!
رئیس شاکی می شه و می گه: اینجوری فایده نداره. برو یه دونه دیب ور دار بیار ببینیم دیب چیه؟
کارمنده می گه: تموم شد. آخرین دیب رو دادم به این بابا رفت!!!

2 مرداد، روز من و تو

                            

همانطور که مستحضرید دومین روز از ماه مرداد، روز رشته ی ماست. رشته ای که با زحمت به دست

آوردیم و برای اعتلای آن می کوشیم. این دوم مرداد با روز های مشابه قبلی تفاوتی اساسی دارد.

همگی امیدواریم با اعلام اجرایی شدن DPT شادی جشنمان مضاعف گردد و اگر هم از ما دریغ کردند

فریادمان گوششان را پر می کند و سنگینی نگاهمان چشمانشان را بینا می سازد.

این بار قرار است در سالن ابن سینای دانشگاه علوم پزشکی تهران گرد هم آئیم و حلقه ی اتحاد تشکیل

دهیم. پس بیایید با حضورمان، هر چه قدر هم که سخت باشد حلقه ی اتحادمان را کامل کنیم.

زمان: دوم مرداد، ساعت ۱۰صبح الی ۱۳ بعداز ظهر

بهترین و بدترین خاطره یک سال تحصیلی

                


     
1سال گذشت ، 1سال توی سختی ها و خوشی ها کنار هم بودیم ، 1سال با هم امتحان دادیم ، باهم ثانیه ها رو شمردیم تا کلاس آناتومی تموم شه !!! 1 سال با هم از DPT دفاع کردیم ....... چه خوب ، چه بد ، ارزششو داره دفتر خاطراتمون رو ورق بزنیم و ببینیم بهترین و بد ترین خاطره یک سال کنار هم بودنمون چی بوده ؟ تو هم بنویس هم کلاسی .............

سلام

من فردا عازم خانه ی خدا هستم . فرصت نشد از همتون خداحافظی کنم ۰

هر خوبی بدی دیدین حلال کنید . اگر قابل باشم نایب الزیاره همتون هستم

تغییر در کادر مدیریت

از اینجا به استحضار شما عزیزان می رسانم که خانم ناظم از مدیریت

وبلاگ استعفا دادند و خانم صادقی قبول زحمت فرمودند و این مسئولیت رو

به عهده گرفتند. جا دارد از  خانم ناظم تشکر کنم که همکاری کافی

را با بنده داشتند و از خانم صادقی نیز که پذیرفتند با بنده همکاری کنند

واقعا" متشکرم.امیدوارم بتوانیم انتظارات شما دوستان رو برآورده کنیم.

خودكشي


خودكشي

پريدم پايين فهميدم...
زوج خوشبخت طبقه 10 رو ديدم كه باهم زد و خورد مي كردن.

"پيتر" محكم و قوي رو توي طبقه 9 ديدم كه داره گريه مي كنه.

طبقه 7، "دن" قرصاي روزانه ضدافسردگيش رو مي خوره.

طبقه 6، "هنگ" بيكار هنوز هفت تا روزنامه در روز مي خره تا يه كار پيدا كنه.

طبقه 4 "رز" دوباره داره با دوست پسرش دعوا ميكنه.

طبقه 2، "ليلي" هنوز به عكس شوهرش كه از شش ماه پيش گم شده خيره ميشه.

قبل از اينكه از ساختمون بپرم فكر مي كردم بدشانس ترين آدمم.

الان فهميدم هركسي مشكلات و نگراني هاي خودش رو داره، آدمايي كه ديدم الان دارن به من نگاه مي كنن .فكر كنم الان كه من رو مي بينن، احساس مي كنن وضعشون اونقدرا هم بد نيست

قابل توجه افرادی که به روح اعتقاد دارن!!!

در ادامه مطلب ببینید

ادامه نوشته

خودتون قضاوت کنید!!!

http://www.kbjp.de/ressourcen/pictures/garage.jpeg

صداقت و دروغگویی و دورویی

                                                 

صداقت و دروغگویی و دورویی

مرد هر روز دیر سر کار حاضر می شد ، وقتی می گفتند : چرا دیر می آیی ؟ جواب می داد : یک ساعت بیش تر می خوابم تا انرژی زیادتری برای کار کردن داشته باشم ، برای آن یک ساعت هم که پول نمی گیرم . یک روز رئیس او را خواست و برای آخرین بار اخطار کرد که دیگر دیر سر کار نیاید .

مرد هر وقت مطلب آماده برای تدریس نداشت به رئیس آموزشگاه زنگ می زد تا شاگردها آن روز برای کلاس نیایند و وقتشان تلف نشود . یک روز از پچ پچ های همکارانش فهمید ممکن است برای ترم بعد دعوت به کار نشود .

مرد هر زمان نمی توانست کار مشتری را با دقت و کیفیت ، در زمانی که آن ها می خواهند تحویل دهد ، سفارش را قبول نمی کرد و عذر می خواست . یک روز فهمید مشتریانش بسیار کم تر شده اند . مرد نشسته بود . دستی به موهای بلند و کم پشتش می کشید . سیگاری آتش زد و به فکر فرو رفت . باید کاری می کرد . باید خودش را اصلاح می کرد . ناگهان فکری به ذهنش رسید . او می توانست بازیگر باشد :
از فردا صبح ، مرد هر روز به موقع سر کارش حاضر می شد ، کلاس هایش را مرتب تشکیل می داد و همه ی سفارشات مشتریانش را قبول می کرد .
او هر روز دو ساعت سر کار چرت می زد . وقتی برای تدریس آماده نبود در کلاس راه می رفت ، دست هایش را به هم می مالید و با اعتماد به نفس بالا می گفت : خوب بچه ها درس جلسه ی قبل را مرور می کنیم . سفارش های مشتریانش را قبول می کرد اما زمان تحویل بهانه های مختلفی می آورد تا کار را دیرتر تحویل دهد . تا حالا چند بار مادرش مرده بود ، دو سه بار پدرش را به خاک سپرده بود و ده ها بار به خواستگاری رفته بود .
حالا رئیس او خوشحال است که او را آدم کرده ، مدیر آموزشگاه راضی است که استاد کلاسش منظم شده و مشتریانش مثل روزهای اول زیاد شده اند .
اما او دیگر با خودش « صادق » نیست . او الان یک بازیگر است .

نمونه سوالات آناتومی سر و گردن

سلام. دوستانی که علاقمندند در درس آناتومی نمره ی بهتری کسب کنند می توانند از نمونه 

سوالات آناتومی سر وگردن گروه پزشکی استفاده کنند. برای دریافت این نمونه سوالات روی           

دانلود نمونه سوالات آناتومی سر و گردن کلیک نمائید. 

تصحیح شکل آناتومی

ناحیه Infera Temporl

-شکل قسمت اول شریان ماگزیلاری:

1-Deep Temporal

2-Ant.Tympanic

3-Mid.Meningeal

4-Accessory Meningeal

5-Inf.Alveolar